من واقعا در زمینه کمک به دیگران بسیار مشتاق هستم
احساس بسیار بدی دارم که کسی از من سوالی میپرسد و من به او پاسخ ندهم. کم کم خودم را به قول آقای ایمان سرورپور مشاهده کردم.
دیدم برای پاسخ به سوالات دیگران بسیار مصمم و با انگیزه هستم اما برای کارهای خودم نه!
چرا برای کارهای دیگران زمان میزاریم اما برای کار خودمان نه؟!
این سوالی بود که واقعا منو دگرگون کرد. حتی در یک پست لینکدین هم به آن پرداختم.
واقعا چرا؟
به یاد دارم عزیزی با من تماس گرفت و راجع به طراحی سایت از من سوال داشت.
انقدر با حوصله و بسیار شفاف به او پاسخ دادم که در انتها واقعا از خودم راضی بودم. اما برای کارهای خودم تا زمانی که مشکل شفاف نباشد اقداماتم را با انگیزه انجام نمی دهم.
عملکرد خیلی ها در این مواقع این است که به پیش خود می گویند:
تو برای خودت ارزش قائل نیستی، از این به بعد باید حواستو به زمانت بدی
خب این عملکرد چه چیزی جز خشم را در پی دارد؟
با خشم به نظر من هیچ چیز حل نمی شود. اتفاقا این عملکرد نشان می دهد که او به همان شکل سابق جلو می رود.
اما عملکردی که به نظر من میتونه مفید باشه اینه که در خودم تغییری ایجاد کنم که برای انجام کارهای خودمم انگیزه داشته باشم
متوجه شدم:
- تا زمانی که هدف مشخص نباشد
- تا زمانی که سوال شفاف و روشنی از خودم نداشته باشم
- تا زمانی که معیار های تصمیم گیری را مشخص نکرده باشم
خیلی نمی توانم با انگیزه کار را انجام دهم
اما با یک چیز بد تر مواجه شدم! :(
تمام این 3 مورد را قبل از اقدام انجام می دهم ولی اجرا نمی کنم…..
واااااای یعنی کلافگی بد تر از این مگر میشه؟!
و باز رفتیم سراغ خانه اول….
همه چیز آماده ولی اقدامی نمی کنیم.
استادی داشتم که میگفت در حرکت فقط نوک بینیت را ببین
واقعا جالب بود حرفش. من وقتی چالش های زنجیره ای رایکی از پس از دیگری حل کنم و جلو بروم انگیزه دارم.
نه اینکه تمام زنجیره را بسازم و بعد به سراغ اقدام بروم.
این نکته طلایی هدیه من به شما بود دوست من
حتی اگر این متن برای یک نفر هم مفید باشه من خدارا شکر میکنم.
به جای پر کردن فرم دیدگاه ها عضو سایت شو و دیگه فرمی پر نکن، همچنین از مزایای عضویت بهره مند میشی
بعد از ورود با جیمیل اتوماتیک به همین صفحه میای، پس نگران نباش :)